نیایشنیایش، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات نیایش

۹۶/۱۱/۱۵

سلام جیگر مامان.یک کار بامزه شما رو می‌خوام تعریف کنم.عزیزم ما یک پشتی گذاشتیم جلوی در بالکن تا سرما تو خونه نیاد .شما اونجا رو تبدیل به گنجینه کردی و مثل کلاغ همه چیز رو اونجا جمع می‌کنی.دیروز به طور اتفاقی نگاه کردم و دیدم پشت پشتی پر از وسایل کابینت و اسباب بازی و ... است.وسایلی مثل آبلیمو خوری ،نمکدان ،زیرلیوانی و ... .تازه فهمیدم هرچی تو خونه گم میشه من یک موش دارم که جمعش میکنه اونجا.مثلا وقتی گوشی گم میشه سریع میرم اونجا ...
15 بهمن 1396

بدون عنوان

سلام جیگرم.چنداتفاق جدید!به من و بابا و ستایش میگی بابا عزیزدلم بعضی حرفها رو قشنگ میگی مثل بشه(باشه) .همه چی رو هم قشنگ میفهمی.هرچی میانه زمین زود جمع می‌کنی!امشب دو تا کتابت رو زمین بود بهت گفتم کتابهات رو جمع کن سریع جمع کردی گذاشتی سرجایش.قربونت برم. ...
10 بهمن 1396
1